رها جانرها جان، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

بهار زندگیم رها

مهدکودک

رها جونم سلام خوبی شیرین عسل مامان؟ رهاجونی امروز بابایی میخواد تو را به صورت آزمایشی یک ساعتی ببره مهدکودک،البته قراره منم مرخصی بگیرم بیام. تمام حواسم پیش تو هستش رها... نمیدونم چیکار کنم خدا کنه عادت کنی آخه تو دختر ناز نازی منی رهاجونی، اگه اونجا سرت داد بزنن،  گریه میکنی چه جوری میخوان بهت غذا بدن نمیدونم همه بهم میگن فقط رها نیست که مهدکودک  میره ، خیلی از بچه ها این شرایط را دارن انشالله که خیره.   راستی رها جونم آخر این هفته میخوایم بریم شمال قراره برات جشن تولد بگیریم الهی مامان قربون دختر کوچولوش بره که داره بزرگ میشه   ...
31 شهريور 1393

ششمین مروارید

رهانازی سلام دخترم خوبی خانوم خانوما رهاجونی دیروز غروب متوجه شدم یه دندون کوچولو از فک پایین سمت چپت جوونه زده.الهی مامانی قربونت بره دختر نازم. مبارکه ناناسی مامان حالا دخترم شش تا مروارید داره دوتا  بالا چهارتا  پایین  رهایی امروز صبح که داشتم میومدم سرکار ، بیدار شده بودی بابایی یه چند وقتیه صبحها زودتر میره(واسه یه دوره میره دانشگاه) منو بیدار کرد توهم  خواب و بیدار  بودی تا 6:25 کنارت دراز کشیدم که خوابت ببره بعد بردمت پیش خاله مریم خوابوندم، بازم خودم کنارت دراز کشیدم همین که خوابت برد رفتم دست و روم شستم، وضو گرفتم ، از دستشویی که اومدم بیرون دیدم بیدار شدی سرجات نشست...
24 شهريور 1393

دختر ناز مامان و بابا

رها جونم عشقم عسلم نفسم سلام نازنینم خوبی ناناسی؟ رهایی تو دیگه خوب راه میری مامان،الهی مامانی قربونت بره که تلو تلو میخوری ، حدوداً سه چهار متر راه میری تازه بعضی وقتا وسطاش دست هم میزنی . تازه میتونی دور هم بزنی مامان قربون ذوق کردنت بره تازه یه سه روزی هست واسه خودت میشینی پا میشی(مثل بشین پاشو ) رها بی نهایت دوست دارم عاشقتم نفسمی خدایا بخاطر همه چی شکرت میکنم ممنونم خدای مهربونم ...
23 شهريور 1393

راه رفتن رها نازی

رهای نازم عزیزتر از جونم فرشته کوچولوی مامان سلام.خوبی زیباترینم؟ رها گلی دیش راه رفتی دخترم . از قبل مبلا و دیوار رو میگرفتی راه میرفتی ،اگه هم رو پا نگهت میداشتیم دو سه قدمی بر میداشتی ولی دیشب کنار جلومبلی وایستاده بودی،  داشتم برات شعر میخوندم(جشن گل و گلابه و نوره و پولک   رهای قشنگ و نازم روزت مبارک«شعر خاله ستاره») یه دفه جلو مبلی رو ول کردی راه افتادی به سمت بابایی و خاله مریم. نمیدونی ما چقدر ذوق کردیم بعدش چند بار دیگه بابایی رو پا نگهت میداشت ، بعد ولت میکرد توهم به سمت جلو تند تند قدم برمیداشتی خیلی هم ذوق میکردی رها جونی، تند تند میومدی بغل من وای که چقدر حس خوبیه آدم راه ر...
16 شهريور 1393

خوشگل مامان

رها جونم سلام  خوبی نفس مامان؟ عکسهای آتلیه رو گرفتیم  مامانی الان برات میذارم. 93/5/18 (ماه رمضون) رفته بودیم آتلیه     ...
15 شهريور 1393

مرواریدهای جدید

رها جونم عزیزدلم دختر نازم سلام روی ماهتو میبوسم. رها گلی پنجشنبه غروب شمال بودیم،چون مامان جونی بخاطر تو یه هفته پیشمون بود،ما بردیمش شمال، حالا بماند بنده خدا تو این یه هفته چقدر کار خونه انجام داد!!! الهی قربونش برم من خلاصه پتجشنبه داشتیم میرفتیم سر خاک پیل بابا،یه دفعه تو ماشین متوجه شدم که یه دندون کوچولو تو فک پایین سمت چپت دراومده بود.الهی مامان قربونت بره ، من منتظر بودم دندونای بالاییت در بیاد ولی از پایین درآورده بودی ،انقدر ذوق زده شدیم شبش تو خونه بیشتر که نگاه کردیم دیدیم دوتا دندون بالاییت هم با جوونه زدن حالا شدی رها پنج دندون قربون دختر خوشگلو نازم برم من مبارکت باشه عزیزم دوست دارم بی ...
1 شهريور 1393
1